English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3956 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hold at disposal U در اختیار دیگری نگهداری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vicarious authority U اختیار از طرف دیگری نمایندگی
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode U کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
Ardabil carpet U فرش شیخ صفی و یا فرش اردبیل که یکی در موزه ویکتوریا و آلبرت و دیگری در موزه هنر لس آنجلس نگهداری می شوند
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
weapons free U جنگ افزار اتش به اختیار فرمان اتش به اختیار درپدافند هوایی
fix on U اختیار کردن
to make one's option U اختیار کردن
run the show U اختیار داری کردن
to rule the roast U اختیار داری کردن
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
authorizing U اختیار دادن تصویب کردن
to run the show U در کاری اختیار داری کردن
authorizes U اختیار دادن تصویب کردن
authorize U اختیار دادن تصویب کردن
authorising U اختیار دادن تصویب کردن
authorises U اختیار دادن تصویب کردن
conserving U نگهداری کردن
tend U نگهداری کردن از
maintrain U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
upkeep U نگهداری کردن
conserve U نگهداری کردن
conserved U نگهداری کردن
keeps U نگهداری کردن
keep U نگهداری کردن
tended U نگهداری کردن از
to take keep U نگهداری کردن
support U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
safeguard U نگهداری کردن
safeguarded U نگهداری کردن
maintain U نگهداری کردن
tending U نگهداری کردن از
to maintain a road U نگهداری کردن
to maintain one's family U نگهداری کردن
maintain U نگهداری کردن
manage U نگهداری کردن
tends U نگهداری کردن از
safeguards U نگهداری کردن
maintains U نگهداری کردن
maintained U نگهداری کردن
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
support U تایید کردن نگهداری
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
mew U دراصطبل نگهداری کردن
to delegate one's powers to somebody U اقتدار و اختیار خود را به کسی محول کردن [اصطلاح رسمی]
patronises U نگهداری کردن مشتری شدن
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
patronised U نگهداری کردن مشتری شدن
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
patronize U نگهداری کردن مشتری شدن
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
lay up <idiom> U ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
cryptocustodian U مسئول نگهداری یا کار کردن یا انهدام وسایل رمز
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
wards U نگهداری کردن توجه کردن
minds U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
ward U نگهداری کردن توجه کردن
minding U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
mind U نگهداری کردن رسیدگی کردن به
protect U نیکداشت کردن نگهداری کردن
protects U نیکداشت کردن نگهداری کردن
protecting U نیکداشت کردن نگهداری کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
subtraction U کم کردن یک عدد از دیگری
personifies U رل دیگری بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
transubstantiate U بجسم دیگری تبدیل کردن
rephrase U به طرز دیگری بیان کردن
rephrased U به طرز دیگری بیان کردن
reword U باواژههای دیگری بیان کردن
impersonation U نقش دیگری رابازی کردن
rephrases U به طرز دیگری بیان کردن
to t. U بحقوق دیگری تجاوز کردن
to transubstantiate U به جسم دیگری تبدیل کردن
interrupts U حرف دیگری را قطع کردن
rephrasing U به طرز دیگری بیان کردن
interrupting U حرف دیگری را قطع کردن
interrupt U حرف دیگری را قطع کردن
passing off U به اسم دیگری معامله کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to exchange something [for something] U مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
to exchange something [for something] U معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to play off U از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
streaming tape drive U دستگاهی که یک کارتریج نوارپیوسته را نگهداری کردن واساسا" به عنوان پشتیبان گردانندههای دیسک سخت بکار می رود
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility U مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
shunted U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunt U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
shunts U ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to provide interpretation [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to interpret [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
to act as interpreter [for somebody] [from/into a language] U ترجمه شفاهی کردن [برای کسی] [از یک زبان به دیگری]
post U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
emulates U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduced U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproduce U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
reproducing U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribing U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
transcribes U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
emulating U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
reproduces U کپی کردن داده یا متن ازیک ماده یا رسانه به دیگری
transcribed U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
posted U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
emulate U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalizes U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
posts U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
stiffening U اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
post- U وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
cannibalizing U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
transcribe U کپی کردن داده از واحد حافظه پشتیبان یا رسانه به دیگری
to second somebody U ماموریت کسی را به جای دیگری منتقل کردن [اصطلاح رسمی]
emulated U کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
cannibalised U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises U پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
to p off an awkward situation U حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
to jump-start someone's car U کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
countersignature U امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
replication U 1-قطعه یدکی درسیستم درصورت بروزخطا یا خرابی . 2-کپی کردن دکورد یا داده درمحل دیگری
wills U اختیار
willed U اختیار
control U اختیار
controlling U اختیار
mandate U اختیار
mandated U اختیار
mandates U اختیار
tests U اختیار
mandating U اختیار
freedom of the will U اختیار
incoercible U بی اختیار
clearance U اختیار
unconscious U بی اختیار
controls U اختیار
will U اختیار
warranted U اختیار
options U اختیار
warrant U اختیار
warranting U اختیار
option U اختیار
test U اختیار
warrants U اختیار
tested U اختیار
involuntarily U بی اختیار
spontaneous U بی اختیار
involuntary U بی اختیار
vetoed U حق و اختیار
authorization U اختیار
authorisations U اختیار
veto U حق و اختیار
spontaneous generation U بی اختیار
voluntariness U اختیار
vetoes U حق و اختیار
at the d. of U به اختیار
free will U اختیار
liberty U اختیار
liberties U اختیار
attribution U اختیار
credential U اختیار
unconsciously U بی اختیار
authority U اختیار
vetoing U حق و اختیار
warrant of attorney U اختیار نامه
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Winning a Mandate in the House of Representatives Election به چه معناست
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com